مادر ای مهر بلند بی کران …. ای فراتر از دل و بهتر ز جان
ای بهار آرزو ها با تو سبز … در خزان دوستی تنها تو سبز
دامنت مهد بزرگی های من … هستی من عشق من دنیای من
رحمت بی انتهای داوری … خاستگاه عشق پاکی مادری
سایه ی لطف خدایی برسرم … جاودان باش ای گرامی مادرم
یاد باد آن روزهای کودکی … با تو ای مشگل گشای کودکی
زنده بودن را به من آموختی … تا مرا روشن کنی خود سوختی
دست تو دست نوازش بود و ناز … ناتوانی های جان را چاره ساز
بر سر بالین من شب تا سحر … می نشستی دیدگان از عشق تر
تا به چشم من نشانی خواب را … رام سازی کودک بی تاب را
از دل من تیرگی بر داشتی … نور را در جان من انباشتی
بر زبانم هر کلامی می نشست … داشت در آن سایه ی لطف تو دست
اینک ای والا ترین راز حیات … ای نشان احترام کاینات
ای گل دلبستگی های وجود … یادگار ار خستگی ها ی وجود
مهربانی جلوه ی دامان توست … زندگی گوی دم چوگان توست
آفرینش با تو آرامش گرفت … عشق با عشق تو پردازش گرفت
با صفایت رمز پاکی شد درست … هر چه خوبی هست اینک مال توست
با رضای تو بهشت آمد به دست … رشته ی مهر تو را نتوان گسست
ای بهار آرزو ها با تو سبز … در خزان دوستی تنها تو سبز
دامنت مهد بزرگی های من … هستی من عشق من دنیای من
رحمت بی انتهای داوری … خاستگاه عشق پاکی مادری
سایه ی لطف خدایی برسرم … جاودان باش ای گرامی مادرم
یاد باد آن روزهای کودکی … با تو ای مشگل گشای کودکی
زنده بودن را به من آموختی … تا مرا روشن کنی خود سوختی
دست تو دست نوازش بود و ناز … ناتوانی های جان را چاره ساز
بر سر بالین من شب تا سحر … می نشستی دیدگان از عشق تر
تا به چشم من نشانی خواب را … رام سازی کودک بی تاب را
از دل من تیرگی بر داشتی … نور را در جان من انباشتی
بر زبانم هر کلامی می نشست … داشت در آن سایه ی لطف تو دست
اینک ای والا ترین راز حیات … ای نشان احترام کاینات
ای گل دلبستگی های وجود … یادگار ار خستگی ها ی وجود
مهربانی جلوه ی دامان توست … زندگی گوی دم چوگان توست
آفرینش با تو آرامش گرفت … عشق با عشق تو پردازش گرفت
با صفایت رمز پاکی شد درست … هر چه خوبی هست اینک مال توست
با رضای تو بهشت آمد به دست … رشته ی مهر تو را نتوان گسست
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: شعر فقط عاشقانه * ، ،
تاريخ : شنبه 26 مرداد 1392
| 9:5 | نویسنده : امیرعباس |